لوگو ایران هتل آنلاین
Search
Close this search box.
خانه >> حمل و نقل >> طولانی ترین قطار جهان با دو کیلومتر طول در دل صحرای موریتانی
طولانی ترین قطار جهان با دو کیلومتر طول در دل صحرای  موریتانی

طولانی ترین قطار جهان با دو کیلومتر طول در دل صحرای موریتانی

سفر با قطار یکی از هیجان انگیزترین مسافرت هاست که جذابیت های خاص خود را دارد. در سال های اخیر تورهای گردشگری با قطار نیز در ایران ظهور کرده که نوع جدیدی از گردشگری داخلی هستند. یکی از این موارد قطار گردشگری شمال کشور و به طور ویژه رشت است که از تهران شروع شده و در مسیرش تا گیلان در مناطقی خاص بارها متوقف شده و شما را با جاذبه های این مسیر آشنا خواهد کرد. اگر به شمال کشور و مسافرت با قطار علاقه دارید، توصیه می کنیم که این تور و تورهای مشابه را مد نظر داشته باشید. با این وجود سفر شخصی با قطار و اقامت در یکی از هتل های رشت مانند هتل پامچال یا کادوس گراند هتل می تواند تجربه ای بسیار متفاوت باشد.
شال مخصوص منطقه را دور صورتم می پیچانم تا چشم هایم از گرد و خاک و شن در امان باشند، از نردبان بالا می روم، روی واگن باربری قطار سوار شده و مناظر اطراف را نگاه می کنم. خطی بی پایان از واگن ها به شکلی پیوسته و پشت سرهم در افق دیده می شوند، که تکان می خورند و به پیش می روند. در دو طرف منظره ای بی پایان از زمین های شنی و تپه های کم ارتفاع از کنارمان عبور می کنند، نماهایی که در نور فراون صحرا بسیار درخشان به نظر می رسند. افراد دیگری روی واگن های مقابلم، رو به باد، نشسته اند و با زبان عربی در این سروصدای کر کننده با یکدیگر حرف می زنند.
شاید تصور کنید که سفر در طول صحرای آفریقا با قطار یک سفر پرماجرای شبه زیارت و مذهبی باشد. از برخی جهات همینطور است اما همزمان می توان آن را یک تعرض نابخشودنی و بی پایان نسبت به جسم و حواس دانست. عمیق، مرتعش و فرسایشی؛ تکان های متوالی که در بدن جریان پیدا می کنند؛ شن هایی که در موهایتان در این نسیم داغ فرو می چرخند و آفتاب صحرا که باعث خارش در مژه هایتان می شود.

خط راه آهن موسوم به «Train du Desert» در موریتانی که در سال 1963 راه اندازی شد به طور روزانه از بندری در نوادیبو در سواحل آتلانتیک راه افتاده و به معادن سنگ آهن در زورات در شمال غربی کشور می رود. این سفر که در مسیر مرز منطقه مورد مناقشه صحرا انجام می شود حدود 20 ساعت به طول انجامیده و به طور کلی 704 کیلومتر را شامل می شود. قطار مذکور با طول تقریباً دو کیلومتر، از 3 یا 4 لوکوموتیو دیزلی، یک واگن مسافری و بین 200 تا 210 واگن باری تشکیل شده است. وقتی که قطار در سفر از نوادیبو به سمت غرب مملو از بار باشد، هر کدام از این واگن ها تا 84 تن سنگ آهن را در خود جای داده اند.
همچنین این قطار مسافرانی از جماعات دوردست صحرا را نیز در خود دارد و حدود 500 کیلومتر مسیر جاده ای خسته کننده و ناخوشایند این مسافران را که شامل یک مسیر فرعی طولانی برای دور زدن نوکچوت، پایتخت موریتانی، است کاهش می دهد. بسیاری از مردم موریتانی، مانند من و دوستم مایک، ترجیح می دهند که سوار قطار شلوغ و پرازدحام مذکور در واگن های درجه دوم یا حتی واگن های باری شوند و بدون هزینه و در زمان کمتری به مقصد برسند. این سفر بسیار سروصدا، کثیف و خطرناک است، افتادن از قطار بسیار معمول بوده و دمای هوا در طول روز به بیش از 40 درجه سانتیگراد می رسد که بسیار طاقت فرساست.
من و مایک که با چنین شرایط ناخوشایندی غریبه نیستیم، تجربه های مشابه یا بدتری نیز داریم؛ از سفر با قطارهای گرم گرفته تا خوابیدن در خوابگاه های پر از شپش کارگران مزرعه و مرداب های پر از پشه روسیه. اما این کاروان آهنی در دل صحرا درسی جدید و بسیار سخت بود زیرا سطح داغ و فلزی که روی آن نشسته بودیم به طور کامل در معرض سمفونی پیچیده ای از گرما، باد و سروصدا قرار داشت.
1683187026 871 طولانی ترین قطار جهان با دو کیلومتر طول در دل
پدرم هنگام نهار به ما می گفت: «این یکی از طولانی ترین قطارهای جهان است. تصور کنید در داخل یک واگن باری به صدها مایل در درون بیابان صحرا رفت اید و پیش از سپیده دم در وسط صحرا پیاده می شود، دعا می کنید که کاش در ایستگاه درست پیاده شده باشید. سپس در حالی که خورشید طلوع می کند، یک جیپ از نوک یک تپه ظاهر شده و به سمت شما می آید».
در کودکی، از گوش دادن به داستان های والدینم در مورد سفرهایشان با این قطار باربری پر از سنگ آهن هیجان زده می شدم، سفری پر رمز و راز که با دنیایی که می شناختم هیچ شباهتی نداشت. در سال 1971، والدینم از جزایر قناری و با کشتی به بندری که اکنون صحرای غربی نامیده می شود رفته و سپس در مسیر ساحل جنوبی خود را به موریتانی رسانده بودند. در بین راه شنیده بودند که می توانند با سوار شدن به یک قطار باربری در مرکز کشور خود را به مناطقی برسانند که روزگاری ایستگاه هایی بر سر راه مسیرهای تجاری دوران باستان صحرا بوده اند. آن ها در حدود 400 کیلومتری عمق خاک موریتانی در منطقه چوم پیاده شده بودند، جایی که جاده های کثیف به شهر بازاری آتار و شهر مقدس قرون وسطایی چینگوتی منتهی می شدند.
تنها مدرک تصویری تجربه آن ها در این سفر یک عکس گرفته شده با دوربین قدیمی کداک بود، عتیقه ای متعلق به دوران قبل از دیجیتالی شدن که در آن هر فریم اهمیت خاص خودش را داشت: اشخاصی که روی واگن های باری در معرض آفتاب، از لبه شالشان به بی انتهایی شنی صحرا خیره شده بودند. هیچ وقت این عکس را فراموش نکرده و همیشه در مورد انجام این سفر با قطار معروف باربری موریتانی رویاپردازی می کردم.
چند دهه بعد، اکنون روی یک واگن فولادی نشسته و به صحرا چشم دوخته ام. من و مایک سعی داریم مسیر مسافرت والدینمان را تکرار کرده و با پیاده شدن در چوم، در ادامه خود را به آتار و چینگوتی برسانیم. برای من این کار ادای احترامی به روح والدینم بود و البته به واقعیت بدل شدن یک رویایی کودکانه و کامل کردن یک حلقه ناتمام.
در نوادیبو، یک برخورد از روی خوش شانسی ما را برای واقعیت های زندگی روی این قطار آماده کرد. ایبا، مهماندار محل اقامتمان در هتل، برایمان بسیار باارزش و کمک کننده از آب درآمد. وقتی که به او در مورد نقشه هایمان گفتیم چشمان سیاهش درخشید و فریاد زد: «اوه، قطار. چندین بار سوار آن شده ام. پدرم در معادن زورات کار می کند».
ایبا به ما کیسه های پلاستیکی و نوار چسب برای پوشاندن کوله پشتی هایمان به منطور جلوگیری از ورود گرد و خاک و شنی که در اطرافمان به هوا بلند می شد، به درون آن ها داد. سپس با خودروی خود ما را به ایستگاه رسانده و مطمئن شد سوار همان قطاری شویم که در نزدیک ترین نقطه به ایستگاه مورد نظرمان توقف داشته باشد. با توجه به طول قطار و کوچک بودن محل های مسکونی که قطار در آن ها توقف می کرد، ممکن بود هر مسافر مجبور باشد هنگام پیاده شدن بیش از یک کیلومتر برای رسیدن به ایستگاه مورد نظرش پیاده روی کند؛ به ویژه در صورتی که واگنش را بدون فکر انتخاب می کرد.
تضاد عجیبی بین عبور از فضای وسیعی از صحرا و قرار داشتن در یک جعبه فولادی بدون پنجره ای به ابعاد 8 متر در 4 متر وجود داشت. از این رو وقتی که واگن بسیار تنگ و خفه کننده می شد از نردبان های کنار قطار بالا رفته و دقایقی را از زیر شال هایمان به تماشای تپه های شنی و خارزارهای اطراف می گذراندیم.
1683187026 384 طولانی ترین قطار جهان با دو کیلومتر طول در دل
اواخر غروب، قطار سرعت قبلی خود را از دست داده بود. آسمان وسیع و خیره کننده بالای سرمان با پایین رفتن خورشید زمستانی دیگر آن روشنایی گذشته را نداشت و بیشتر واگنمان در سایه قرار گرفته بود. در انتها قطار در یک فضای باز متوقف شد در حالی که صدها واگن آن به شکل یک مار پیچ و تاب خورده بودند. مسافران شروع به پیاده شدن و جمع شدن در انتهای قطار کردند، با هم دست داده و خوش و بش می کردند. باقی مسافران در فضای کوچکی دراز کشیده یا بی صدا و از پنجره های واگن های مسافری کثیف شده قطار بیرون را نگاه می کردند، واگن های مسافری که نمونه های قدیمی اروپایی با عبارت «قطار صحرا» (Le Train du Desert) نقش بسته روی آن ها بود.
در میان مسافران این بخش از قطار تاجرانی بودند که پیش از ما سوار شده بودند؛ آفریقایی ها و عرب ها به یک اندازه، مرد جوانی لاغراندام در کتی چرمی و لباس ورزشی. آن ها را در نوادیبو دیده بودیم که کیف هایشان را به درون قطار می بردند. ترکیب رنگارنگ مسافران قطار، واقعیت های قومی پیچیده و متنوع موریتانی را منعکس می کرد، کشوری که روی یک گسل بین دنیاهای اعراب و مردمان آفریقایی پایین صحرا قرار گرفته و به هیچکدام از آن ها تعلق ندارد. زندگی در این کشور که در سال 1981 برده داری در آن ممنوع شد، هنوز هم بر اساس یک سیستم اجتماعی سختگیرانه است که در آن هنوز هم ارتباط اجتماعی بسیار کمی بین طبقه ممتاز با پوست کمرنگ «بیدان» و طبقه بسیار پایین «هاراتین» قرار دارد که اکثریت آن را بربرها و آفریقایی تبارهای موریتانی تشکیل می دهند.
1683187027 416 طولانی ترین قطار جهان با دو کیلومتر طول در دل
در حالی که خورشید غروب می کرد، بسیاری برای نماز خواندن به سمت صحرا رفتند در حالی که دیگران روی فضایی پر از شن نرم متفرق شدند. در نهایت صدای بلند بوق لوکوموتیو زمان حرکت را اعلام کرد و مسافران با عجله مانند ملوانانی که به کشتی شان باز می گردند، به سمت قطار رفتند تا در کابین خود آرام بگیرند.
سپس، در حالی که تاریکی تمامی فضا را پوشانده و هوا شروع به خنک شدن کرد، ستاره ها نیز درخشیدنشان را آغاز کردند. مایک نیز پتویی پهن کرده و به خواب رفت. نیمه شب، که از تلاش بیهوده برای خوابیدن خسته شده بودم، نشستم. قطار در نور مهتاب بی حرکت ایستاده بود. انگار که سکون و سکوت بر جهان مستولی شده بود. پشت سرمان، پنجره های واگن های مسافربری نوری خیره کننده را در صحرای تاریک منتشر می کرد. در دوردست، کوهستان های سیاه با قله های خشن از درون شن های مسطح نمایان بودند. با خود گفتم شاید این همانجایی باشد که سال ها قبل والدینم فکر می کردند باید در آنجا پیاده شوند. سپس صدای غرش چندین لوکوموتیو در مسیر مخالف سکوت را شکست. چند نفر را دیدم که روی یک واگن پر از سنگ آهن دور یک هیتر زغالی نشسته بودند و سپس گله ای بزر که بی حرکت روی سنگ آهن ها آرام گرفته بودند.
1683187027 476 طولانی ترین قطار جهان با دو کیلومتر طول در دل
حدود 12 ساعت پس از ترک نوادیبو، در تاریکی سرد منطقه چوم متوقف شدیم. برای چند لحظه همه جا ساکت بود و سپس سروصدا و فانوس ها پدیدار شدند. روی واگن خم شدیم و هیاهو و نوری که زیر پایمان و در دیگر واگن ها ایجاد شده بود را نظاره گر شدیم. فهمیدیم که تنها چند دقیقه برای پیاده شدن وقت داریم، با عجله وسایلمان را برداشته و از نردبان پاین رفتیم، همان نزدیکی ها یک پژو قدیمی منتظر ما بود. اینجا آتار بود. سوار خودرو شده و به سرعت به خواب رفتم. پس از مدتی به چینگوتی رسیدیم، منطقه ای حیرت انگیز با کتابخانه های باستانی و خیابان های بی نام که رفته رفته در میان سنگ و شن مدفون می شد. نمایی خیره کننده از شکوهی در حال اضمحلال، جایی که انگار داشت رفته رفت خودش را فراموش می کرد.
1683187027 28 طولانی ترین قطار جهان با دو کیلومتر طول در دل
در روزهای آتی، در شرایطی که ما در این خرابه ها پرسه می زدیم، قطاری که ما را به اینجا رسانده بود رفته رفته واقعیت خود را از دست می داد انگار که سفر پرماجرایمان با طولانی ترین قطار جهان تنها یک خواب یا کابوسی پس از یک تب بود. اما برای چند هفته هنوز می توانستم رد سنگ آهن را در گوش هایم حس کنم.
واژه های کلیدی: موریتانی، آفریقا، قطار، سفر، گردشگری

متروی زیبای کم تر شناخته شده ی ازبکستان
ادامه مطلب

5/5 - (1 امتیاز)

این مطلب چقدر برای شما مفید بود؟

برچسب ها :

اشتراک گذاری

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
[search_hotel]
  • محبوب ترین ها
  • آخرین مقالات
  • منتخب سردبیر